when eyes smile....
Nomad girl
کهن ديارا, ديار يارا, دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
...i think this time i'm gonna miss it more than ever.....
Persian Gulf-
آه اي ديار دور اي سرزمين كودكي من
خورشيد سرد مغرب بر من حرام باد تا آفتاب توست سرآغاز باورم
اي خاك يادگار اي لوح جاودانه ايام
اي پاك اي زلالتر از آب و آئينه
من نقش خویش را همه جا در تو ديده ام
تا چشم بر تو دارم در خويش ننگرم
اي كاخ زرنگار اي بام لاجوردي تاريخ
فانوس ياد توست كه در خوابهاي من زير رواق غربت هميشه روشن است
برق خيال توست كه گاه گريستن دربامداد ابري من پرتو افكن است
اينجا هميشه روشني توست رهبرم
اي زادگاه مهر اي جلوگاه آتش زردشت
شب گرچه در مقابل من ايستاده است
چشمانم از بلندي طالع به سوي توست
وزپشت قله هاي مه آلوده زمين در آسمان صبح تو پيداست اخترم
اي ملك بي غروب اي مرز و بوم پير جوانبختي
ای آشیانه کهنه سیمرغ
یک روز ناگهان
چون چشم من ز پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تو را در برابرم
South of Iran - Jonoub
She was the first girl i met when i visited Ashayer.....
A beautiful girl,inside and outside
I spent a day with Ashayer people .It was an amazing experience...a day with no cell-phone,no tv ,no car....It was one of my dreams that finaly came true.These people are so welcoming and kind...there is happiness on their faces and life dancing in their eyes.
love is really in the air wherever they live!!!
i'll post more pictures from this short trip...
من بار دیگر از پس دیوار سال ها
سوی تو آمدم
سوی تو آمدم که به یاد تو آورم
آن نغمه را که موج زند در فضا هنوز
همچون صدای ناله نی از ره دراز
یاد تو شاد می کندم در شب نیاز
هر چند نغمه ای نسرودی ز دیرباز